

دور از نگاه آدما هر دومون عاشق می شدیم
کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت
گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت
کاش یه ماهی قشنگ برامون فال می گرفت
برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت
با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم
به شهر بی ستاره ها به آسمون سر می زدیم
شب که می شد امانت فرشته ها رو می دادیم
چشمامونو می بستیم و به یاد هم می افتادیم
کاش اونجا هیچ کسی نبود یه وقتی با تو دوست
بشه تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه...
یادمه فصل پاییز توی چشمات
یادمه فصل موندن توی حرفات
میدونم میخوای بری سفر سلامت
میمونم منتظرت
تا صبح برگشت
رفتی و پاییز اینجا
بی تو هیچ رنگی نداره
ابرای تیره و خسته
حال باریدن نداره
رفتی و کبوتر دل
بی تو اهنگی نداره
تو بگو که اين جدايی تا کجا ادامه داره


+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۶ ساعت 13:13 توسط فریدون09353867500
|